تاکجاي قصه بايد ز دلتنگي نوشت؟!تابه کي بازيچه بودن در دودست سرنوش؟!تابه کي با ضربه هاي درد بايد رام شد؟يا فقط با گريه هاي بيقرار آرام شد؟بهر ديدار محبت تا به کي در انتظار؟خسته ام از زندگي با غصه هاي بيشمار...
پایان حکایتم شنیدنی ست من عاشق او بودم واو عاشق او...
توی قفس نشستن بازم دوتا قناری یاد تو افتادم و اون عکس یادگاری یادت میاد که گفتی برای من میمیری؟ خدا رو شکر زنده ای اما دوسم نداری گفتی یه عصر پاییز که برگا سرخ وزردن میریم کنار دریا میریم قایق سواری
کمبود عشق مانند گلی بی شاخه می ماند اگر گل شاخه نداشته باشد میمیرد و اگر من عشقی نداشته باشم میمیرم...
یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تـعطیــل است و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی بگذار منتظر بمانند!
برروی ما نگاه خدا طعنه میزند هرچند ره به ساحل لطفش نبرده ایم زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم پیشانی را زداغ گناهی سیه شود بهتر زداغ مهر نماز از سر ریا نام خدا نبردن از آن به که زیر لب بهر فریب خلق بگویی خدا خدا
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید. راستش به هر وبلاگی که نگاه میکردم ،بیشترش در مورد عشق وعاشقی بود و کسایی که عاشقن ودلخستن...حالا این وبلاگو زدم واسه تمام کسایی که دلشون شکسته.مثل خودم!اینجا پاتوق همه ی کساییه که یه غمی تو دلشون دارن...و اینم بگم که اگه نظر ندین یه غم دیگه به غصه هام اضافه میکنید! Archivesشهريور 1391تير 1391 AuthorsRAINIGIRLLinks
ردیاب ماشین
تبادل
لینک هوشمند
Specificفال روزانهکد موسیقی وبلاگ قیمت طلا آپلود عکس پمپ بنزین بازی آنلاین LinkDump
يه عاشق پيشه |